همسر عزیز و مهربانمهمسر عزیز و مهربانم، تا این لحظه: 38 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
آناد خانوم یعنی خودمآناد خانوم یعنی خودم، تا این لحظه: 36 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره
یکی شدنمونیکی شدنمون، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره
اون عصرِ پاییزی قشنگاون عصرِ پاییزی قشنگ، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره
میوه ی بهشتیِ خونه ی مامیوه ی بهشتیِ خونه ی ما، تا این لحظه: 3 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

سلام روزهای آینده

بهمن 97 برام خیلی بد بود،بعد از اون چند ماهی طول کشید که خودم رو جمع و جور کنم، ولی امیدوارم که بتونم اون خاطررو با یه خاطره ی خوب جایگزین کنم

پست شهریورماهی

امروز سه شنبه است و من شنبه و یکشنبرو مرخصی گرفته بودم و دوشنبم که عید قربان بود چند روزی رفتیم شمال واقعا بهم خوش گذشت و آرامش داشتم یعنی شمال خیلی خوب بود ولی عوضش یکشنبه شب زود برگشتیم و رفتیم شهرستان که به عقده پسردایی همسری برسیم و اونجا همچین از دماغم دراومد که یه جورایی مسافرتم کوفتم شد زندایی و دایی که حسابی عقدشون رو روم خالی کردن  و فک کنم دیگه شبش راحت خوابیدن  از طرفی خواهره همسری هم که در چند نوبت حسابی حالم گرفت مام دوشنبه  همینکه از خواب پا شدیم با یه صبونه سبک دمه نهار قبله اینکه نهار بخوریم جمع و جور کردیم و برگشتیم خونه یه جورایی خیلی لجم دراومده بود که واسه نهارم وانستادم مخصوصا ...
23 شهريور 1395
1